2777
2789
عنوان

بچه ها به همسرم بی احترامی کردم 💔

| مشاهده متن کامل بحث + 2820 بازدید | 67 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

صلوات بفرست شیطون لعنت کن اگر اون یه حرف زده شما صد تا دلتو صاف کن شوهرته بعد خدا محرم ترین بهت  ...

شیطون لعنت کن، یاد اوس موسی افتادم تو پایتخت 😀۵صب یاد چی افتادم من 😐

رزمی کار 💪مربی و داور
اخه من تازه جراحی شدم ی هفته نشده نباید اینو میگفت من خیلی ناراحت شدم کلا حس کردم خسته شده

هم تو ناراحت بودی هم اون خسته اما خب من نمیدونستم جراحی شدی اونم حتما ب خاطرحال بدت چیزی نگفته و سکوت کرده ... اما خب بنظرم اگه اگه پرو نمیشه و بعدا آتو نمیشه براش برو پیشش

 
شرایطت سخته درکت میکنم عوارض داروها مخصوصا هورمونی ها خیلی خیلی رو اخلاق تاثیر داره. به نظرم الان هی ...

منم زیاده روی میکنم ولی هم خودم عذاب میکشم هم طرف مقابلم کاش منو میزد یا چیز دیگ ایی میگفت ولی بیماریمو به روم نمیورد 

منم زیاده روی میکنم ولی هم خودم عذاب میکشم هم طرف مقابلم کاش منو میزد یا چیز دیگ ایی میگفت ولی بیمار ...

چی بگم ما که کل زندگیتو نمیدونیم اما اگر بجز این حرف درطول بیماری و جراحیت حامی تو بود هواتو داشته هم مالی هم عاطفی، اینو بذار رو حساب عصبانیتش نادیده بگیر فعلا 

هم تو ناراحت بودی هم اون خسته اما خب من نمیدونستم جراحی شدی اونم حتما ب خاطرحال بدت چیزی نگفته و سکو ...

من تو این چهار سال چه من مقصر بوده باشم چه اون نرفتم ولی ایندفعه به حدی عصبی شدم که از صورتش زدم جاشو جدا کرد نمیدونم بیاد یا ن 

چی بگم ما که کل زندگیتو نمیدونیم اما اگر بجز این حرف درطول بیماری و جراحیت حامی تو بود هواتو داشته ه ...

من اونقدری ک همسرم حامیم بود خانوادم نبود ولی احساس میکنم کم کم داره خسته میشه شاید من حساسم 

چیزی نمیگه سکوت میکنه اکثرا ولی سکوتش آدمو میسوزونه 

کاش برا منم سکوت کنه کلا خیلی عصبیه خیلی

بعد ی روز امروز از سرکار اومده نهار آماده خودم آرایش کرده خونه مرتب همچی اوکی 

خسته بود حق داشت خوابید تا9بیدار شد این بین مامان بعد از ظهر اومد پسرم باهاش رفت

دیگه شوهرم 9بیدار شد بعد چایی میوه گفتم‌ شام بیارم گفت نه رفت پسرمون بیاره رفته نشسته خونه مادرم تا 12بعد اومد خوابید 

عمدا اینجور حرص میده 

قبل خواب میگم گفتم دم در بیارش نشستی شام خوردی نوش جونت منتها زودتر میومدی سرحال باشی

کلا داد بیدادی کلام حق رو هم پذیرا نیست 

خیلی سر این اخلاقش دو دلم ترکش کنم یا نه فعلا دارم مدارا میکنم ببینم چی میشه

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....
من اونقدری ک همسرم حامیم بود خانوادم نبود ولی احساس میکنم کم کم داره خسته میشه شاید من حساسم 

خسته اش نکن

من‌ خودم اینقدر حامی شوهرمم خانواده ش نیستن، اونا همین  ازدواج کردیم هیچ کمک معنوی مادی هیچ چیزی نکردن یه همدلی فقط اذیت و دخالت

همچی ریختم پاش اخلاقش خرابه درست نمیشه 

گاهی میگم اسکلم خودم خونه دارم اینجا ک نشستیم ارثیه پدریمه، نهایت میرم سرکار برا مخارجم، ولش کنم باز میگم بخاطر پسرم تحمل کنم ببینم میشه ساخت همچی رو.. 


لیلی عالم تویی با این همه مجنون....
کاش برا منم سکوت کنه کلا خیلی عصبیه خیلی بعد ی روز امروز از سرکار اومده نهار آماده خودم آرایش کرده ...

همسرمنم موقعی که مقصر باشه زبون بازی میکنه دست پیش میگیره که من چیزی نگم ولی وقتایی که من مقصر باشم طوری رفتار میکنه که طرف مقابل از کارش پشیمون بشه ولی من مثقع دعوا سکوت دوس ندارم دوس دارم ی نفر ارومم کنم من اگه ی کلمه میگفت باشه من مقصرم من دیر اومدم اروم میشدم 

خسته اش نکن من‌ خودم اینقدر حامی شوهرمم خانواده ش نیستن، اونا همین  ازدواج کردیم هیچ کمک معنوی ...

منم خانوادم حمایت مالی کردن ولی عاطفی ن خودشم خانواده اش دورن منم خیلی جاها هواشو داشتم نذاشتم چون خانواده اش اینجا نیستن احساس غریبی کنه ولی ی مدته زندگیمون خیلی بهم خورده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز