بچه هامون هم سن هستند باهم سلام علیک داریم تو آپارتمان ده ساله همسایه هستیم هم اون جهیزیه شو آورد تو این خونه هم من
بارها اومده دم خونه که لباست از کجا گرفتی یا در مورد تحصیل بچه ها باهم حرف زدیم
سال پیش بچه هامون داشتند بازی میکردند گفت میخوام برای پسرم تولد بگیرم و ایده گرفت و اینا بعد یه جوری صحبت کرد که انگاری منم دعوتم منم که ساده گفتم چه خوب من اینقدر تولد دوست دارم بگم مستقیم نگفت تو بیا گفت تمام دوستان پسرم با مامانشون هستند بعد دیدم هی خانم ها خوشتیپ کردن صدای جیغ و دست تولد گرفت منو نگفت خیلی ناراحت شدم بعد الان دوباره روضه داره صدای قرآن میاد از تعداد کفش ها مشخصه خیلی خانم اومدن اینقدر حرصم از بی ادبیش میگیره که نگو