که افکارای قدیمی دارن مدام محدودتون میکنند صحبت کردید که دیگه محدودتون نمیکنن؟
صحبت نكرديم
پيچونديمشون تا راه افتاديم😂
هیچی به پشمم هم نیست و درس میخونم تا شرشون کم شه
البته سركار و دانشگاهم تاثير گذار بود
خانواده من اینطوری بودن ولی خب انقدر باهاشون حرف زدم و انقدر فیلم دیدن که دیگه براشون عادی شد و دیگه محدودم نمیکنن
هیچ گونه قانع نمیشن
همینطور که اونا نمیتونن مارو قانع کنن ماهم نمیتونیم اونارو..
هر دو باید به راه خودمون ادامه بدیم
اگه حرف روشون تاثیر داشت که اینهمه سال تفکراتشون این نبود
اهمیتی ندادم به حرفاشون و کار خودمو کردم
حساس نبودن ولی روی چیزایی ک نگران بودن سعی میکزدم نفهمن اصلا انجام میدم
میپیچوندیم دگ
من ۱۶ سالمه هیچ جاهی تنهایی نمیتونم برم
با دوستام نمیتونم بیرون برم
هر لباسی که میپوشم چهار ساعت سبک سنگین میکنه
شاید خیلی مسخره باشه ولی میخواستم گوشمو دوباره سوراخ کنم
گفت ک این کارا قرتی بازیه و فلان
اصلاح صورت نمیتونم کنم (البته یواشکی اصلاح کردم)
ی عکس پروفایل بزارم چهار ساعت باید حرف بشنوم
موندم چیکار کنم
مذهبی نیستن
افکارشون قدیمیه
نمیدونم چرا جم بستم
منظورم بابامه کلا
بابام مامانمو راضي ميكنه چون اصلا اهل گير دادن نيست زاسه همين هر كاري بخوام انجام بدم به بابام ميگم نه مامانم😂😂😂
ميشه بگي چه كارايي رو نميزارن انجام بدي؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
