برای عروسی حتی بم گفته بود فلان مدل لباس بپوش مدل لباسش هنوز توی فلش هست
میخندید میگفت زیادم نرقص آخه یبار عربی میرقصیدم سه سال پیش عمهاش خالهاش تموم عروس عمه خاله دایی عمو همه بودن بعد مامانش صداش کرد گفت بیا سوگلو ببین عقد اجیش بود بعد وقتی خواست برسونه منو زانوم در اومد از جا خودش باز برگشت جاش پام دوماه توی گچ بود مامانش میگفت چشمش کردن نامزدم میترسید میگفت نرقص
دلم خون ن میتونم برم از طرفیم عروس قسم میده توروخدا بیا حالا که من بخاطر تو چند ماه عروسیم انداختم عقب که بیایی نیایی خیلی بی معرفتی