2777
2789

خودم اول به خا‌طره بگم ولی خدایی واقعیه فانتز و خیال و شر ور نیست ما یه خونه گرفته بودیم چنیدن سال پیش تو کرمانشاه تو یه محله ای به اسم رسالت  این خونه بزرگ بود و یه زیرزمینی داشت که خوته بود و ما اونجا زندگی میکردیم چون طبقه بالای سرمون که هم کف باشه مادرشوهر و پسرشون یعنی برادر شوهر  تشریف داشتن و ما فقط واسه خواب پایین میرفتیم همش بالا بودیم وقتی که روز بود خلاصه شوهرم روزا صبح میرفت سر کار اول منو میبوصید بعد میرفت یه روز که از خواب پاشیدم صبحانه دادم حاضر شد سپری شه بره که یه بوص ازم کرد و منم دراز کشیده بودم کتاب دستم بود بخونم گفتم بسلامت زانو هامو جمع کرده بودم جلوم بودن طبقه بالا هم کسی خونه نبود مادر شوهرم رفته بود بیرون فکنم حلیم بگیره و کسی نبود تو خونه من تنها تو اون طبقه زیر زمینی بودم کتاب میخوندم دیدم یکی داره پامو لمس میکنه بعد من فک کردم شوهرمه نرفته گفتم عوضی نکن ترسیدممم  سرمو یکم بالا اوردم دید شوهررر چیهههه یه مرد لباس سیاههه با دندوناییی سیاههه که  داره میخنده خانما روز بد نبینید همون جا مثل مجسمه خشکم زد قلبم تو سینم ترکید شدم هزار کیلو  فقط میتونستم تو مغز و فهم خودم حرف بزنم بگم خدایا این بره خدایا یکی بیاد بسم الله بسم الله  و بعدش این سیاهه ک گفتم ک نمیدونم جن بود چی بود بلند شد سر پا ۲ متر درازیش بود شروع کرد رقصیدن خندیدن  و اینم بگم ما مخصوصا خانواده شوهرم زیاد صفره های علی ومناسبتی و روضه مجلس دعا اینا برگذار میکنن وبه این چیزا اهمیت میدن بخاطر همین تو خونه قران زیاد هست پشت سر منم یه ده تایی کتاب قران بود بخا‌طر همین نمیتونست خیلی نزدیک شه خلاصه من داشتم میمردم که مادر شوهرم درو با کلید باز کرد و صداش اومد این چیز سیاهه هم که نمیدونم چه کوفتی بود رفت تو اتاق و من بدنم ازاد شد ولی نه اونجوری که باید بشه ولی صدای جیغ و گریه م بلند شد و مادر شوهرم سریع اومد دونست قضیه رو چون شده بودم گچ ب شوهررم زنگ زد اومد منو بغل کرد برد پیش یه مولای سیدی تا منو دید گفت برید کنار من بردن پیشش یه خنجری داشت زد وسط فرق سرم یه گربه م داشت این سیده که منو دید فرار کرد  بیشول  خخ خلاصه سیده با خنجرش که قدش یه چیزای سبز بود زد وسط فَرقم و گفت که این خانوم شیطانو دیده  فهمیدیم که این خونه ازین چیزا داره دیگ هیچ وقت تنها نموندنم تو زیرزمینی البته این اخر این ماجرا نبود بارها دیگم تو این خونه چیزای دیگ دیدیم خانوادگی که بعدا واستون میگم کلا خونه پر رمز رازی بود چون فرشتع و پری هم توش دیدیم🙂🤗🤗🤗🌹❤️✨

خیلی خیلی طولانی بود😐

:)💛🌻 "دختربچه ۱۳ساله" کارت ملی نداره،اجازه گرفتن گواهینامه نداره،اجازه مسافرت رفتن نداره،حق رای دادن نداره،هیچ کارتجاری ومالی ای نمیتونه انجام بده و صلاحیت انجام هیچ کاری رو نداره! اما صلاحیت کافی برای"بله" گفتن سرسفره‌ی عقد رو داره😊 خودتون‌متوجه هستید دیگه؟💛🌻🚫درخواست دوستی ندید بخصوص آقایون،قبول نمیکنم،باتچکر🤌🏻  ....

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

فرق سرت نشکافت

 بچه کورد.لبیک یامهدی سن ۱۸تا۲۵ سالگی خیلی عجیبه، بعضی ها هنوز گواهی نامه نگرفتن، بعضی ها دارن ی شرکت اداره میکنن، بعضی ها تاحالا هیچ رابطه ای نداشتن، بعضی ها بچه دارن، بعضیا دارن تو کشورای مختلف سفر میکنن، بعضی ها برای بیرون رفتن از خانوادشون اجازه میگیرن‌،تو این بازه سنی همه چی ممکنه.
یا خدا تنهام حرفای ترسناک نزنید

بازم بووووووگوووووو😁

فقط یه صلوات 🌹ای کاش حاجت منم بسلامتی و دلخوشی براورده بخیر میشد و همسرم دوباره مثل سابق احترام خانوادمو داشت وهمینطور خانوادم احترام همسرمو مثل گذشته البته بسلامتی 😔 باهم حرف بزنن خوش باشن تا بمن هم خوش بگذره(مخصوصا با مادرم)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز