بعد دیگه دیوونه شدم همش این افکار تو ذهنم میتابید کم کم خدارا گم کردم میترسیدما میترسیدم که اون دنیام چی میشه الان که کافر شدم و شک کردم یعنی به خدا اعتقاد داشتم دلی اما یه حسی هی اذیتم میکرد
من دوسش دارم درد و دل میکنم و گریه میکنم خواسته هامو میگم اما باوضی که دارم متوجه شدم ازمن خوشش نمیا ...
خدا خودش گفته اگه بنده من میدونست که من تا چه حد دوستش دارم از شدت ذوق جان میداد. شک نکن که بیشتر از خودت دوست داره . به داشته هات فکر کن همیشه خدارو بابتشون شکر کن