سلام یه پسر ۲۲ماهه دارم که یک ماهه از پوشک گرفتمش.از همون موقع انگار از پی پی کردن ترسیده.اصلا نمیزاره پمپرز ببندم بهش.اگه ببندم بازش میکنه.خیلی نگرانشم.چهار روزی هم هست که غذا نمیخوره.فکر میکنم به خاطر یبوستش باشه.کسی تجربه ای در این مورد نداره
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
با وجودیکه من اصلا سر پی پی کردنش حساس نبودم.ولی انگار ترسیده
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
پسر منم اینطور شد انگار از دستشویی کردن میترسید .منو روانی کرده بود اصلا نمیشد جایی بریم همش میگفت پشتم کثیفه..یه مدت اینطور بود تا یک شب پوشکش کردم گفتم برو یه جا تنها کسی نباشه دستشویی کن.بعد ربع ساعت اومد حالشم خوب بود.راحت شده بود.دیگه مجبور شدم تا یه مدتی برا دستشویی کردنش فقط پوشکش کنم .آروم آروم خوب شد
کامل یاد گرفته بود که تو قصری پی پی کنه.بعد یهو ترسید.الان خیلی کم پی پی میکنه اونم تو خونه
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!