سلام
راهنمایی کنید
من ترک هستیم تو فامیل ازاد هستبم ...
من مجرد بودم مادرم جلوی دوستام ابروم برد هعععی خواستگار خواستگار میکرد ...
روزی ک شوهرمم مبخواست بیاد بازور منو کشوندخونه ک خواستگار میاد کاری کرد قطع رابطه کنم باهمه دوستام ..
بعد سر مهریه اوکی نشدن ب من گفتن منم گفتم ردشون کن نمیخوام
ولی نکرد
همه چی تموم شد قرار گداشتن خانواده ان زدن زیرش بخاطر اینک راجب مادرش یچیزایی شنیدن من وابسته شدم عقد کردم هععی گفتم پول بده برم حرفه یاد بگیرم گواهینانه بگیرم میگفت ب من چ
منو مثل بیوه ها حانواده ام ردم کردن نه جشنی نه چیزی فقط ۵۰ تومن جهاز پول دادن با دلار ۲۴ تومن مثل انسان اولیه زندگی میکنم
گذشت شوهرم خوشتب خوش چهره از من سرتره از اوناس ک میریم بیرون میخوان تورش کنن
بگذریم مادرش از اوناس با هیچکی رفت اومد نداره خوب تربیت نکرده با هیچکی جور نیستن پسرشم اونجوریه
برادر من فوت شده میومد سک سک میکرد میرفت هرچی میگفتم سلام نمبداد اهمیت نمیداد تخس بازی در میورد اینم بگم فارس همه ام گفتن این دامادت ب پدرم ب درد نمیخوره داماد بزرگت عین پسرته چون صفر تا صد انجام داد
حانواد شم فرق گداشتن برام هیچی برای من رسم نبود بااینک ۲ سال از پسرش بزرگتره اون عروسش ۳ روز بعد محضر یلدایی عیدی حنابندون جهاز برون همه چی ب عهده گرفتن من گفتم دوتا پسرشما دارین گفت نه اون اخری براش میگیرم
الان مامانم میگ طلاق بگیر بیا (خونه شون ارثیه)اینده ایی نداری حمایت میکنیمت بیا جداشو الان بهانه داری ب مردم بگیم
ازاد نیستم زیاد، دست و دلباز هست تند عصبی و عین حال مهربون ام هست واینک لجباز زیر بار زور نمیره کمبود محبت توجه داره راهنمایی کنید