قبلا باباشم خیلی بخاطر حواس پرتی و خنگیش حرص میخورد البته بخاطر همین خنگیش زندگیشم بالا کشیدن ولی قبلا دلم براش میسوخت و دوسش داشتم و همه سعیمو کردم نزارم اذیتش کنن ولی الان خستم دیگه از دستش زیادی خنگه اگه ی نفر هزار بار هم خرابش کنه بازم بهش اعتماد میکنه تو خونه هم هی باید بگم این کارو بکن اون کارو نکن انگار دوتا بچه دارم یه ذره فکر نمیکنه والا که از یه بچه ۴ساله هم کمتر میفهمه و اینکه خیلی هم ادعاش میشه حالیشه خیلی همیشه هم گند میزنه ، تو زندگی ما جای مرد و زن برعکس شده .
یکی از فامیلای ما تا کلاس پنجم بیشتر درس نخونده اون قدر خنگ بوده تو مدرسه ولی الان خونه های ده طبقه میسازه سر بقبه هم کلاه میزاره تو کار نزدیک ۴۰ سالشه
آره حداقل میدونم زندگی رو به باد نمیده. کسی سرش کلاه نمیذاره. شوهر من میدونه چندتا سیب زمینی و پیاز ...
عزیزم بنظرت کنترلگر نیست؟
اینکه حتی سیب زمینی پیاز و میزان گوشت و روغن و برنج و...رو بدونه بنظر کنترلگر هست و مدیریت هیچ چیزی دست شما نیست
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔