نه نه،اصلا نمیخوام کارشو توجیح کنم من به شدت ضربه خوردم وبه شدت هم ازش خشن دارم همش تو فکر انتقامم حالم اصلا خوب نیست،اما خودمو کاملا بی تقصیر هم نمیدونم من میدونستم شوهرم به شدت تو موقعیتشه وقشنگ التماس نیکرد به من محبت کن منو دوست داشته باش اما من بازم کوتاهی میکردم من میدیدم بهش پیام میدن وپیشنهاد دوستی میدن ولی بازم کوتاهی کردم شاید بخاطر اینکه خیلی اعتماد داشتم مثلا یواشکی میرفتم میدیدم یه زن شوهر دار گفته بیاخونمون شوهرم گفته من متاهلم زن وبچه دارم گفته حداقل بذار بیام برات س ا ک بزنم باهاش برخورد کرده بود ومن فقط قربوت صدقش میرفتم.یه خانمی اینجا حرف قشنگی زد گفت خیانت تقریبا تو ذات همه ی مردا هست فقط باید موقعیتش پیش بیاد برلشون وشوهر من به شدت تو موقعیتش بود ۱۴ساله باهمیم هیچوقت این کارو نکرد کاری که خیلی مردا جاش بودن حتما انجام میدادن.اینکه میگید جدا بشه همین الانشم میگم حق طلاق بده میگه حق طلاق بدم که ازم جدا بشی من دوست دارم من فقط یه بار اشتباه کردم دلتو شکستم تو هر کارم با من میکردی من نباید این کارو میکردم میگه از سر لج این کارو کردم وبه شدت حالن بد شد وعذاب وجدان گرفتم میگه اگر اینکاره بودم دایم پول میداوم میرفتم مثل رفیقام از این کارا میکردم،برا اولین بار جلوم گریه کرد گفت تمام عشق ومحبتا که بهت داشتم وبیاد بیار واگر تونستی منو ببخش
منم نمیدونم واقعا چی بگم حال خوبی ندارم ضربه ی بدی خوردم اماوقتی یادم میفته چیکارا بخاطر من کرد تو زندگی چقدر دوستم داشت دلم نمیاد زندگی ۱۴سالمو بپاشم از هم
من خیلی خوشبخت بودم😔
شوهرم بچه ی طلاق بود مادرش خیلی میزدتش به قول خودش عقده ای شده بوده فکر میکرده منم دوسش ندارم
اون دختر گولش زد شروع کننده اون ج ن ده بود ۲سال پیشم به شوهرم پیشنهاد دوستی داده بود شوهرم دعواش کرده بود گفته بود اگر میخوای اینجا کار کنی دست از این رفتارات بردار