2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سنگ پا‌ بکش

واقعا فکر کردین ؟من انقدر حوصله دارم که طلاق بگیرم ؟؟            من واقعا حوصله ندارم  بخام این زندگی  این همسر این خانواده رو ترک کنم  که بخام  دوباره ..ازدواج کنم تشکیل خانواده بدم...دوباره  ۳سال طول بکشه  فرمان اون  زندگی  اون مرد  اون خانواده همسر رو به دست بگیرم؟؟فرهنگشون  طبقه خانوادشون بشناسم.دوباره  خاهر شوهر  مادر شوهر  بازی رو تحمل کنم؟ حوصله دارم ؟؟بخام جاری مادرشوهر خاهر شوهر بشناسم از سر زندگیم بازشون کنم؟؟ هرچند همسرم بد هم  باشه.... بخام داخل خانواده  همسر برا خودم جایگاهی  درست کنم؟؟؟اعتماد اطرافیانو  کسب کنم؟؟.من انقدر عمر میکنم ؟؟واس اینکار؟؟؟این حوصله اعصاب دارم؟؟؟پس  عمری وقتی واس این شوهر  این زندگی گذاشتم چی؟؟؟؟مگر همینجوری کشکی  هست ؟؟؟؟خیر جانم ..(دیالوگ نوید محمد زاده)من میمونم اینجا حقمو میگیرم موندم حقتونو کف دستتون بزارم😃  اینارو درست میکنم...با همین  آدم ها..همین تیکه ها پازل مو میچینم .....زندگی  بازی حکم هست وقتی برد میزنن کارت هارو  معلوم نیست  به تو چی میفته  شاید بهترین  دست...شاید بدترین دست...ولی مجبوری با همون دست بازی کنی..با همون کارتا  منتها..باید بدونی  کدوم  کی استفاده کنی که  بازی رو ببری....توی شطرنج باید بشناسی  مهره هاتو  کدومو کجا بزاری....تو کل عمر وقت نداری که  صرف شناختن  مهره  های زندگیت کنی  .....پس با همینا  بازی کن..            _زندگی  یک قماره_ من شاید قمار بلد نباشم...ولی وسط بازی هم حق جا زدن ندارم...این قانون بازی  حکم هست____کاربر ۹ساله سایتم

مال مامان من از این بدتره.شبا کرم بزن و پلاستیک بکش روش و جوراب بپوش.نرم میشه.

غرورت تمامِ توست.هرگز آن را به هیچ و پوش نفروش.از آمیختن تفاهم و نیاز و هوس و وابستگی،چیزی خلق می شود که ما نامش را گذاشته ایم‌ عشق. در زندگی ات آن را بار ها و بار ها تجربه خواهی کرد،و هر بار خواهی پنداشت که این بار تفاوت دارد،که هر بار اشتباهی بوده است،که این بار آخرین بار است...نمی گویم چیز بدی است،لازم است؛امّا غرورت را تنها برای یک بار و تنها برای یک نفر،فدایش کن... از کفرِ من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست...دل خوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟...با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوارِ من...چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من. یادمه قبل آشنایی با تو همیشه از اسمت بدم میومد....آدمی زاده دیگه با بعضی چیزا اُنس نمی گیره...روزی که دیدمت و اسمت رو پرسیدم با خودم گفتم شانس رو ببین یکی پیدا شد که دقیقا همون اسم رو داره...اما سرنوشت و تقدیر همیشه زورش بیشتر از خواسته ی دل ما آدماست...الان هر جا اون اسم رو می شنوم دیگه بدم نمیاد فقط و فقط یاد تو میفتم...یاد خودِ خودِ تو.😔😔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792