دوم مرداد برای یه کار کوچیک اومدیم شهر زادگاهمون ...شهر محل کار همسرم و سکونت مون از زادگاهمان ۹۰۰ کیلومتر فاصله داره...متاسفانه روز دوم بعد از رسیدن همسرم تصادف کرد... و ما بالاجبار ماندگار شدیم... الان تقریبا هفتاد روز هس که همسرم خونه پدر خودش هست و من و بچه ها خونه مادرم...منم با خانواده همسرم قهرم که بریم اونجا ... اونم به خاطر عمل جدیدش نمی تونه فعلا جا بجا بشه... هفته پیش دیدمش... دلم براش تنگ میشه و تا هفته دیگه که بتونه بیاد یه سر پیش ما نمی بینمش... نمی دونم این وضعیت تا کی ادامه داده..هر چی پول هم داشتیم خرج عمل پاش کردیم که بتونیم یه خونه رهن کنیم جدا بشیم...توی یه شهریم یه خیابون فاصله داریم اما از هم دوریم...اینم یه دردیه که یه دفعه وارد شد... دعا کنید برامون
هفتاد روزه که من از تو خبر ندارم
ای بابا انشالله زودتر بهتر بشه و این دوری تموم بشه
خوب نمیشه به خاطر همسرت کدورت کنار بزاری بری پیشش
هفتاد روزه ک من از تو خبر ندارم ، رفتنتو هیچ جور هیچ وقت باور ندارم 😁🤪
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
