2733
2734

من با همسرم 11ساله زندگی میکنیم.دوتا بچه دارم،یه پسر 7ساله و دختر 7ماهه.هردوشاغلیم.پولمون هم صرف زندگیمون میکنیم.وضع مالی پدرمادر هردومون خوب نیست ولی پدرمادر من هیچ‌نوع کمک نقدی ای قبول نمیکنن.ولی مادرشوهرم پنهانی از شوهرم پول میگیره،همسرم هم پنهانی من میده ولی ب روش نیاوردم،گفتم مادرشه بذار بده اشکال نداره بماند خرج خونش و دوا و دکترش رو هم همسرم میده،درحالیکه همسرم تنها فرزند خانواده نیست.

الان هم همسرم رفته بنایی خونه مادرش،حداقل 30میلیون روشون خرج ورداشته،که مطمئنم بازم همسر من باید پرداخت کنه.نه همسرم و نه مادرش و نه خواهربرادراش به رو خودشون نمیارن که پول از جیب شوهر من میره.چند بار پرسیدم چقدر خرج کردی جواب درست حسابی نداده.همسرم هنوز معوقات سرکارش که مربوط ب اضاف شدن حقوقش هست رو نگرفته.مطمئنم هم معوقات راهی این بنایی میشه و هم بایستی وام برداره.اینم بگم وضع مالی خودمون در حدیه که فقط میتونیم وام بدیم،نه مسافرتی میتونیم بریم،نه لباسی بخریم،حتی چند تا عروسی همکار بوده که چون واقعا دستم خالی بوده به بهانه های مختلف نرفتم.ب معنای واقعی ازم سواستفاده میکنه.

بماند همسرم یه آدم ب شدت بی مهر و بی احساس هست،نه محبت کلامی داره،نه احساسی بهش دارم،نه احساسی بهم داره.حتی رخت خوابمون جداست.اونم سر دخالتهای مادرش رخت خوابمون جدا شد.مادرشوهرم یه آدم آب زیرکاه هست،دخالتهای پشت پرده زیاد داره،حتی زندگیمو یه بار تا مرز حدایی پیش بردن که بخاطر بچم برگشتم.


ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

بیشتر بخاطر جدا شدن رختخواب تون ناراحت شدم تاخرج مادرش ولی اینجوری خودشو از چشم میندازه شوهرت دقییا مثل برادر بدبخت منه که همه بچه ها رفتن واس خودشون عشق و حال و زندگی برادر کوچکه من اسیر  خرج مادرم و نگهدارری ازش این بی انصافیع هم درحق تو هم بچت وهم شوهرت ک حیف نمیفهمه بعدا ک ضررشو دید میفهمه ک خیلی دیرع درضمن ازنجوری بقیع بچه ها عادت میکنن و میگن وظیفشه

لایک نکنید                      

آخ ازاین درد

تنهاکاری که میتونی انجام بدی به بهانه ی بچه هاتامیتونی براش خرج بتراش که پولی نمونه با مادزشوهرت وخونوادشم سرسنگین باش بزارمتوجه بشن که میدونی

 قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت، که گاه شرح حال آدمی ممکن نیست

تکلیفتو معلوم کن با شوهرت،حرفاتو بزن فرصت بده برا تغییرش،خودتم یکم رو خودت کار کن شاد باش غر نزن مهربون باش تو خونه،اگه تغییری نکرد به راه حل بعدی فکر کن،سریع نرو سراغ گزینه آخر طلاق،هیچی بعد طلاق منتظرت نیست،پس بفکر چاره باش

2740
حالا شما جای من باشید چیکار میکنید؟

سهم کمتری خرج میکنم

  هیچ چیز از هیچکس بعید نیست پس از همدیگه بت نسازید...😇اگه تینا صدام کنی خوشحال تر میشم💚😁                                    
حرف میزنین باهم


صحبت هامون در حد زندگی روزمره است.اینطوری بگم با همکارام و دوستام بیشتر صحبت میکنم تا همسرم.

همسرم همیشه فک میکنه مردم رو باید راضی نگه داره،سر همون بار که زندگیم خراب شد،مدام میخواد منو ببره خونه مادرش که به بقیه ثابت کنه ما با هم خیلی خوبیم‌.منم دوست ندارم برم خونه مادرش،مادرش رو میبینم عصبی میشم.

چند روزه میگه بیا بریم ب بهانه اینکه اونجا بناییه نرفتم.فهمید بهانه میارم دیروز باهام باد داشت،دیشب اومد خونه برای اینکه امروز راضیم کنه مارو برد دور زدن سرراه هم برامون یکم خوراکی گرفت،امروز زنگ زد بریم خونه مادرم،گفتم اونا بنایی دارن من نمیام،دوباره باهام باد کرد.ظهر اومد،فقط سلام کرد.چای و ناهار رو خوردیم فقط برای ناهار کفت،ممنونم.برای فردا یه لباس برام اتو بزن.بعد هم گفت حالا که نمیلی منم خونه بابات نمیام.خداحافظ.از صحبت صبح تا الانمون همین چند جمله بود که گفتم.

بیشتر بخاطر جدا شدن رختخواب تون ناراحت شدم تاخرج مادرش ولی اینجوری خودشو از چشم میندازه شوهرت دقییا ...


ماپیش هم میخوابیدیم.بچم 3سالش بود کلا مادرشوهرم زیاد میاد خونه من.برای اینکه حس راحت تری تو زندگیم داشته باشه و بیشتر بیاد و بره گفت بچه رو بذارید بینتون بخوابه سرما نخوره،من مخالفت کردم ولی همسرم متاسفانه چون مادرش قبل اینکه براش زن بگیره هنوز از شیر نگرفتتش،قبول کرد و اینطوری مادرشوهرم دیگه راحت میومد و میرفت.باردار ی مجدد که صورت گرفت،چون پسرم لگد میزد کلا ازشون جدا خوابیدم.بچه دومم ب دنیا اومده،هر وقت مادرشوهرم میاد،تشک بچه رو میبره میندازه رو تخت که کلا منو دخترم بریم اتاق دیگه بخوابیم و خودش و پسرم و همسرم تو حال بخوابن.تو حال هواش بهتره،واسه همون اونجا میخوابیم.منم یکی دوبار رفتم خوابیدم ولی دیگه هر بار این کار رو کرد تشک بچه رو آوردم تو حال خوابیدیم.

تکلیفتو معلوم کن با شوهرت،حرفاتو بزن فرصت بده برا تغییرش،خودتم یکم رو خودت کار کن شاد باش غر نزن مهر ...


بخاطر بچه هام موندم،وگرنه خودم شاغلم از پس مشکلاتم برمیام.اهل غر زدن نیستم.فقط سکوت میکنم.حتی باهاش هم کلام هم نمیشم.دوستش ندارم.

نه محبت کلامی،نه رابطه جنسی،نه حل مشکلات اقتصادی،هیچ چی رو تمام و کمال برطرف نکرد که حداقل دلم ب یکیش خوش باشه.آخرین رابطه جنسیمون 1.5ماه قبل بود از اون موقع حتی سرناخنش ب ناخنم نخورده.اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی بهم گفته دوست دارم یا یه حرف محبت آمیز دیگه.مشکلات اقتصادیمون هم که کار میکنیم و وام میدیم.و همیشه هشتمون گروی نهمونه.

بخاطر بچه هام موندم،وگرنه خودم شاغلم از پس مشکلاتم برمیام.اهل غر زدن نیستم.فقط سکوت میکنم.حتی باهاش ...

چرا اجازه دادی اینقدر با همسرت از هم دور بشید که مادر شوهرت بشه همه کاره ؟؟ تا مشکلات عاطفی و جنسیتونو حل نکنی هیچ مشکلیت حل نمیشه 

آخ ازاین درد تنهاکاری که میتونی انجام بدی به بهانه ی بچه هاتامیتونی براش خرج بتراش که پولی نمونه با ...

سر سنگینم گلم.ولی میدونم اینم راهکار اون ننه کثافتشه که میگه فلانی گفته عروست با پسرت مشکل ندارن ،زیاد نمیان اینجا،واسه همون همسرم منو میخواد ببره جلو چش مردم بذاره که مادرش جلو مردم سرش رو بالا بگیره.

گوشیش رو میبره خونه مادرش،مثلا زنگ میزنم ب گوشیش ببینم شام میاد خونه،جواب نمیده،بعد خواهرشوهرم ب گوشی من زنگ میزنه اگه کارش داری گوشی رو ببرم بهش بدم.باور کن اون روز به خواهر شوهرم زنگ زد گفتم عزیزم،واسه سرگرمی زنگ میزنم،کار دارم که زنگ میزنم دیگه.گفت بگو چیکار داری بهش بگم،گفتم اگه میخواستم ب تو بگم که ب تو زنگ میزدم،بعد خداحافظی کردم اصلا ب شوهرم نگفته بود باهاش کار دارم.یعنی انقدر خانوادگی وقیحن که دوست دارم در جا لهشون کنم ولی انقدر رو دارن بازم خودشون رو وعده میگیرن خونه ما،خودشون رو دعوت میکنن.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687