سلام به خوشگل خانما
داستان زندگی من و شاید بعضیا بدونن من یه ازدواج عجیب و غریبی داشتم تاپیکمم هست شوهرم خیلی بچه دوست داره ولی توافق کردیم که بچه دار نشیم چون حال روحی من خوب نیست مشاورمم گفته شرایط بارداری ندارم فعلا
که نزدیک ۲ هفته پیش یه کوچولو علائم بارداری داشتم البته مراقبت زیاد داشتیم باور نکردم که باردارم به شوهرمم چیزی نگفتم
من و شوهرم پنج شنبه رفتیم یافت آباد مبل ببینیم توی ماشین بودیم توی ترافیک اون قسمت تهرانی های عزیز میدونن که چقد یافت آباد ترافیک داره من کمر بند نبسته بودم ولی شوهرم داشت یه ماشین سنگین از پشت زد به ماشین ما ایربگ من باز نشد با سر رفتم تو شیشه ماشین جوری که ترک ور داشت سرم شکست بعد ماشین ما خورد به ماشین جلویی دوباره در کسری از ثانیه که من خوردم تو شیشه با همون سرعت دوباره پرت شدم سمت صنشوهرم هوشیار بود بود ولی من ن مارو برده بودن بیمارستان شوهرم حالش خوب بود ولی من سرم ۴ تا بخیه خورد یه بچه تقریبا ۲ ماهه هم داشتم که سقط شد
وقتی دکتر داشت اینارو میگفت شوهرم انگار داشت آتیش میگرفت کل صورتش ورم کرده بود بود قرمز شده بود هعی برمیگشت من و نگاه میکرد فک میکرد من میدونستم و بهش نگفتم فردا مرخص شدیم
اومدیم خونه همش عصبی بود در و تخته رو بهم میکوبید هر چی بهش محبت میکردم انگار نمی دید دیروز صبح همونجوری که خون خونش رو میخورد رو مبل نشسته بود رفتم دستم رو گذاشتم دور گردنش گفتم چیشده حالت بده دستمو با یه حالت بدی پس زد گفت این جواب خوبیام نبود گفتم چی میگی گفتش که آره چرا بچه من و ازم قائم کردی من و نمیخوای میخواستی بری سقطش کنی خوب شد دیگه نمیخواد کاری کنی خودش افتاد مثل پروانه دورت گشتم که بخوای اینجوری دورم بزنی گفت کی تو سرته چی تو سرته گفتم چرا فکر کردی تو این زندونی که واسم ساختی خوشحالم گفتم فکر کردم آدم شدی بخاطر همون ۲ سال پات موندم گفتم ببین یه روزی میرم هر موقع که بتونم از خونه فرار میکنم میرم یه روزم اینجا نمی مونم که سمتم حمله کرد چونمو تو دستش فشار میداد خفه شو مریم دهنتو ببند بگو غلط کردم بگو به یه زوری که البته خودش ولم کرد از زیر دست و پاش اومدم بیرون رفتم تو اتاق یه چند ساعتی اونجا بودم که اومد از توی گاو صندوق هر چی طلاهام بود سکه و کیف پولم با گوشیم از دستم گرفت گفت صبر کن زندانی اصلی رو الان برات میسازم
میدونم که میکنه چیکار کنم حالم خوب نی 😭
من با لپ تاپم اومدم سایت وصل شدم به وای فای خانما من سر در نمیارم زیاد اون متوجه میشه که لپ تاپ وصل به وای فای یا ن ؟
نگین طلاق چون حق طلاق ندارم