رنگی شدن لباسم توی باغ(نیمکت ها و دکور باغ رووتازه رنگ کرده بودن و ماهم بیخبر) زمان عکس گرفتن و دعوا با عکاس😂😂😂😂
انقد هوا گرم بود و هی تشنه ام میشد آقام یه مشت نی گذاشته بود تو جیبش که هروقت آب خواستم راحت بخورم که آرایشم خراب نشه😂
موقع شاباش دادن آقام تراولاشو تو جیب کت شلوارش گم کرده بود، بسته اسکناس۲تومنی و ۵تومنی بهم پیشنهاد میداد😂😂
آخی همش خاطره شد
انشالله همه خوشبخت و عاقبت بخیر بشن.