بعد چن سال کنار هم بودن ازش خدافظی کردم
گفت همون روز اول میدونستم ما قرار نیس باهم ازدواج کنیم و کنار هم باشیم اما اونقدر رویا ها و تصورات تو قشنگ بود که نخواستم خرابشون کنم هیییی چطور میتونم رویاهاییکه باهاش ساختم با کسی دیگه زندگی کنم در حالی کع دوست داشتنا برای اولین بار با اون تجربه کردم همه چیز برای اولین بار اصلا دیگه میتونم برم توی بغل مردی در حالی که یادم پر اونه هییی چقدر نامرد بود که میدونست اما منا تا اینجا کشوند (: