دروغ دروغ دروغ
چن تا تاپیک تاحالا دیدم اینجا اونا هم مث تو قربانی شده بودن من باور میکنم تاپیکت اسی
من بایکی ۷ ماه بودم.... وقتی فهمیدم افسردگی شدید گرفتم.... بدترینش میدونی کجاس؟ اونموقع۱۸ سالم بود و احمق بودم بعد دوماه باهاش برگشتم و خودمو شکنجه دادم وقتی میرفت خونه مینشستم زار میزدم خلاصه بعد مدتی گات کردم اما این کابوس تمومی نداشت.... بعد چندین سال شوهر کردم و پنج ماه بعد شوهرم تلفنی بم نارو زد .... اون روز ارزوی مرگ کردم و گفتم میدونم اه اون زنه دامنم گرفته چون مطمعنم فلک گرده..... گفتم خدایا گوه خوردم ....معصومه حلالم کن حتی وسوسه شدم زنگ بزنم ب اون بی شرف ک بگم ب زنت بگه حلالم کنه من ارامش ندارم ..... اما ن،زدم.... و الان همیشه ترس تودلمه..... میدونم دوست داری یبار دیگه باهاش حرف بزنی اما اون یبار میشه شروع راه غلط و پوچت که بعدش تو ایندت بت ظربه بدی میزنه.....اگر اگاهانه با مرد متاهل دوست شید در اینده منتظر جواب باشید
اولا ک راسته
یک میلیون راه بهتر واسه پیچوندن تو داشته
دوما بر فرض ک دروغه
بازم نمیخواستت دیگه الان بری حرف بزنی ک چی؟؟ ب هر حال میخواسته پرت پ باز کنه
یا متاهله و زنش فهمیده و زندگیش مهم تر بوده
یا یکی دیگه رو میخواد
یعنی ها اگه به جای من اون فیلمه رو می دیدید از تعجب شبیه بهم بودن این تایپیک و اون سریال دهنتون باز میموند
نمیگیم دوست نداشته ببین براش تفریح خوبی بودی زنش ک نبودی مثل یک اسباب بازی دوست داشتی که کهنه شد رفت خسته کننده شد به وقتش دوستت داشت ولی دیگه نداره نیفهمی
اینو بدون جاش برات خیلی زود پر میشه. زیاد مهم نیس
بهت به وقتش ابراز علاقه کرده الان دیگه دلش نمیکشه براهمه ممکنه پیش بیاد ،
مطلقا روزی فرا میرسه که توام ب این عشقت ب عنوان یک خاطره نگاه میکنی ادم تو زندگیش خیلیا میان و میرن اونی که لایقته برات میمونه گلم
