سلام دوستای گلم من تازه وارد شدم میخواستم ازتون نظر بپرسم من حدود 6 ماه ازدواج کردم و 42 سال سنم هستش با آقایی که دوتا بچه داره وپسرش 24 و دخترش 15 سال داره الان اقا اصلا بچه دوست نداره و میگه که نمیخوام از طرفی هم یکم به نسبت شوهر خواهرم خسیس هست منخودم کارمندم و قصدن هست اگر بچچه دار شدم دیگه نرم سرکار الان بنظر شما من چه کنم اصلا بچه بیارم یا ن . در صورتی که ما تو این شش ماه زیاد حال دلمون هم باهم خوب نبوده.نمیدوتن چرا
اگه حال دلت باهاش خوب نیست به نظرم کات کنی با این شرایطی که داره بهتره
سلام عزیزم ممنون از اینکه کنارم بودی ن اینکه حال دلم خوب نباشه نمیتوتنم ی خانواده رو بپذیرم چون من تابه حالا تنها بودم الان برام زندگی متاهلی خیلی سخته که بخوام اجازه بگیرم جایی برم و این اقا هم بسختی میزاره من برم خونه خانوادم چون تایم کاریم.ن باهم هستش میگه وقتی منخونه هستم شماهم خونهباش .
سلامم ممنون از اینکه راهنمایی کردید من اصلا حال خوبی ندارم احساس می کنم افسرده شدم همش دلم میخواد گریه کنم نمیدونم چه کنم وارد ی بحرانی شدم فقط میخوام تنها باشم . چرا من اینکار و کردم چرا تن به ازدواجی دادم که اصلا نمیدونستم بچه و مسوئلیت چی هست دادم درسته سنم کم نیست ولی اصلا تجربه نداشتم و این باعث افسرگی من شد . به هرجهت ممنون از دوستانی که کمکم می کنن