2777
2789
عنوان

کسی هست طلاق گرفته باشه؟ و ازدواج هم نکرده باشه؟

| مشاهده متن کامل بحث + 8489 بازدید | 43 پست
گاهی راه حل های خیلی ساده ای اطراف ما هست که ما از اونا غافلیم و فکر میکنیم طلاق اخرین راه حله
گاهی هم بر عبث می پاییم تا دری بگشاییم و تنها راه به ارامش رسیدن طلاقه
برای تشخیص شرایط حتما مشاوره با یه متخصص ضروریه
CafeMom Tickers

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

دوستم چند وقت پیش از شوهرش جدا شد، شوهرش پدرسوخته بود و زیادی خود بزرگ بین! .. الان خیلی‌ خوشحاله و زندگی‌ خوبی‌ داره، کار میکنه خانوادشم اطرافشن.. البته ایران نیست
جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود.. سهراب
من بر اساس تجربیات خودم میگم این حرفو

اگه با کسی همون اول نتونستی بسازی بید جدا بشی اگه مردی دست به زن داشت باید جدا شد گذر زنام این کارارو عادی میکنه بهتر نمیکنه من 1 ماه بعد عقدم خواستم طلاق بگیرم اما مامانم اینا نذاشتن و 2 سال بعد هم بازم مشکل پیدا کردیم باز هم چون فهمیدم حامله هستم مجبور شدم برگردم اما الان که دخترم 3 سالشه دارم بازم طلاق میگیرم و امروز میرم برا وکیل این 7 سال از عمرم رفت و یه بچه بدبخت شد همین شوهرم بی مسئولیت بود خرجی نمیداد الانم میهواد بره خارج و من و بچه شو ول کرده منم مهریم و گذاشتم اجرا دعا کنید بی دردسر کارا تموم بشه
فروش عروسک های بافتنی http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=886370&postID=34689686
2803
2804
رکسانا بیماریت بهتره؟
راستی چند سالته؟
شوهر من دست بزن نداشت اما خیلی بی اعصاب بود
اما الان خیلی خیلی بهتر شده
شرم میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو بکشم . . . !
الان تو جامعه ما طلاق خیلی زیاد شده ، تو هر خانواده ای یه طلاق هست
بیشتر دخترها تو دوران عقدشون طلاق می گیرن و با وجودی که دخترن اسم طلاق میاد روشون
البته جامعه و فرهنگ مردم هم داره نسبت به این اتفاقها تغییر می کنه و دیگه مثل قدیما بد و ناهنجار جلوه نمی کنه ، اینو گفتم که از حرف مردم نترسی
اما حواست باشه هر بدی و کمبودی رو تو زندگی با طلاق نمی شه بهشتش کرد
اونی که از طلاقش راضیه معلومه تو زندگی انقدر سختی کشیده که حالا این زندگی براش بهتره

و واقعیت اینه که خراب شدن هیچ چیز هیچ چیز چه برسه به یه زنگی که براش رویا ها داشتی آسون نیست

اگه فکر می کنید راهی واسه اصلاح و ساختن هست تلاش کنید همه راهها رو امتحان کنید اگه در نهایت نشد به طلاق فکر کنید تا هیچ وقت پشیمون نشید
زندگی من زیباست ، آرامش و سلامتی و ثروت در زندگیم موج می زند ((خدایا همه اینها را برای دوستانم هم آرزو می کنم )). سپاسگزاااااااااااارم .
2805
parmida جون به نظر طلاق بستگی به خودت داره
هر چیزی یه مزایایی دارع یع سری معایبی باید ببینی شخصیت خودت با سختی های بعد از طلاق سازگاره یا نه !

وای رکسانا جون من یادمه می گفتی با همسر دومت خوبی ! چرا از هم جدا شدید ؟
با این جمله ی رکسانا جان خیلی خیلی موافقم:"دلم واسه خونه زندگیم واقعا تنگه"
من طلاق نگرفتم ولی روحا که عملا جدا شدم و رسما هم بالاخره اتفاق میوفته... خیلی خیلی طول کشید تا تونستم اندکی از شخص شوهرم با همه ی بدی هاش دل بکنم. چون اینقدر دوستش داشتم که متوجه نمی شدم داره چه بلایی سرم میاره...
اما حالا که از شوهرم یه جورایی دل کندم و ناامید شدم باز هم دلم برای خونه و زندگیم می سوزه... وقتی یادم میاد که با چه عشقی بنیان این خونواده رو بنا کردم... از نیت شوهرم برای شروع این زندگی بی خبرم... شاید اون هزار تا فکر ناقص و پلید داشته و یا به اندازه ی من عشق نداشته... امااااااااااااااااااا ... من خیلی با عشق و محبت و شوق و ذوق زندگیمو شروع کردم... با سختی ها و مشکلات اقتصادی و روحی و جسمی ساختم... صبر کردم، صبر کردم که شاید درست بشه...
خیلی سخته ادم یه زندگی چندین ساله رو بذاره و بره...
ولی دنیاست دیگه... خدا لعنت کنه هر زن یا شوهر یا خانواده ی طرفین یا هر کس و هر چیزی رو که بنیان یه خونواده رو عمدا و از ظلم و بدخواهی ویران می کنه...
اگه من باعث شدم زندگیم به اینجا برسه ( که نشدم)، خدا من رو هم نابود کنه...
دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
ای بابا دو دقیقه اومدم خیر سرم استراحت... برخوردم به این تاپیک غمم دوچندان شد.
دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز