یه مدت تحت مشاوره بودم خوب بود اوایل ولی الان دوباره حالم بده
خیلی بده
اصلا نمیخام زندکی کنم فقط میخام بمیرم همین
سابقه خودکشی هم قبلا داشتم . همه چی از سخت گیری های خانوادم و برای فرار از اونا ازدواج کردم همسرم خوبه ولی ایده الای من نداشت .فقط مهربونه همین
یه دختر ۲۰ ماهه دارم تا الان به خاطر اون اقدام به خودکشی نکردم.ولی الان که فکر میکنم نباشم براش خیللی بهتره.اصلا داخل مغزم یه غوعاییه به شدت پرخاشگرم وسیله های خونه رو پرت میکنم با همسرم مدام دعوا دارم دوسش ندارم بیزارم از همه ی اطرافیانم.تو خوابام هم یه نفر انگار قصد جونمو داره نمیدونم چمه فقط خیلی داغونم.نمیتونم درست تصمیم بگیرم.کاش میشد الان با مشاورم حرف بزنم ولی عصرها هست فقط دفترش.داشتم تنه درخت حیاط و برانداز میکردم که میتونم خودمو دار بزنم یا نه....اگه چیزی میخاین بگین میشنوم ولی جواب نمیدم شاید منصرف شدم