میگفت خدا بهم یه دختر فلج داد تو تهرون
دخترم شد ۷،۸سالش
یه روز خانومم گفت اقا
گفتم چیه
گفت دختر فلجمون نه عروس میشه نه زندگی تشکیل میده
تو که این همه دم از این سه ساله میزنی ببرش حرم
دیدم راست میگه بلیط گرفتم دخترم بردم دمشق
هفت روز مهمون بی بی بودم لحظه اخری که میرفتم فرودگاه برگردم دیدم خبری نشد رو کردم به قبر مطهرش
میگه رو کردم به قبر گفتم :سه ساله اباعبدالله دیگه حرمت نمیام من الان برم تهران فرودگاه دوباره فلج تحویلش بدم ! دیگه هرجا اسمت ببرن، میگم
میگه تا این جمله رو گفتم از ضریح یه دختر سه ساله اومد بیرون موهای بیرون ریخته لباسا پاره
دیدم اومد از ضریح بیرون
یه نگاه کرد به من گفت
بابا بچه ی یتیم کتک خورده ی بی بابا که تهدید نداره
که حرمم نمیای روضه م نمیای
😭😭😭😭💔💔💔
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیَّدَتَنا رُقَیَّهَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ