سلام،دایی من بیست سال با خواهر شوهرم ازدواج کردن،پارسال خواهر شوهرم فوت کرده،امسال داییم قصد ازدواج مجدد داره،دیشب که خانواده همسرم فهمیده بودن یه خورده ناراحت شده بودن و جلوی من هرچه فحش و نفرین بود به داییم دادن ،من هیچی نگفتم ،گفتم ناراحتن حالا درسته داییم حق زندگی داره ولی اینا تحمل ندارن ببینن به این زودی کسی بیاد سر خونه دخترشون
ولی حس بدی گرفتم چرا وقتی داشتن فحش و نفرین میکردن من نیومدم خونه،چرا اونا به خاطر من رعایت نکردن و همه چی گفتن خیلی از خودم بدم اومد ،حالا میگن شعور نداره.غحش داییش دادم هیچی نگفت
فکر کنم بازم رفتاراشونو تکرار کنن....اگه میخوای عکسالعمل نشون بدی آماده کن خودتو.... اونام ناراحت میشن دیگه ....ولیییییی میتونستن لااقل احترام تورو نگهدارن پیش تو چیزی نگن
بچه هم داشتن ؟
چند سالشونه بچه ها ؟
یک سال زود نیست
طفلی ها ناراحت هستن خوب...
بهتره شما واکنشی نشون ندید...
اونها به اندازه کافی هم داغ بچه شون رو دارن هم داغ ازدواج مجدد دامادمون رو...
بزار گذر زمان همه چیز رو حل و فصل میکنه
۲۵ ساله نمیشه چون گفتی ۲۰ ساله ازدواج کردن حالا بیخیال
فک کردم بچه ها در حد ۱۵ سال هستن اگه داییت ازدواج کنه خانومش به بچه ها هم رسیدگی میکنه خانواده شوهرت بهتره تشکر کنن ازش
خانواده شوهرت بالاخره با این مسئله کنار میان
شاید پیش خودشون فکر میکنن داییت خیلی وقته کسی رو برای ازدواج در نظر گرفته واسه همین همچین رفتارایی نشون میدن
نظر من اینه که تنها موندن خوب نیست
حتی بهتر بود خانواده شوهرت به داییت پیشنهاد بدن که ازدواج کنه اینو البته یه بزرگتر به خانواده شوهرت بگه ، تو اصلا حرفی نزن
وقتی چیزی گفتن پاشو بیا خونه پیششون نشین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
