من سال قبل با ابجیم ماه محرم رفتیم پشت بوم مراسم اعزا رو نگاه کنیم
جلو خونمون یه ساختمون نیمه کاره بود حتی دیواراشم درست حسابی کار نکرده بودن
اونجا طبقه چهارمش یه یپر مرد با عصا خودشم کناره ساختمون که ادم تکون بخوره می افته نشسته بود من یه دفعه برگشتم و دیدم اون نیست
گذشت تا یه سوالی ذهنمو درگیر کردوکه پیر مرد چطور تو تاریکی رفته اونجا تا طبقه چهار ام و اینکه قطعا دیدین پله های ساختمون نیمه کاره چجوریه که ادم سالم نمیتونه باهاش بره بالا اون یپر مردی که عصا داش چجور رفته بودپس؟!
دلیل قانع کننده ای پیدا نمیکنم اصلا اون ادم باشه چجور تو یه لحظه محو شد؟!