باهاش قههرم خیلی الکی با هم قههر کردیم حالا اینجوری باهام حرف میزنه
حالا اومد خونه برگشت گفت مامانم میخواد راهرو رو بشوره
برو کمکش من داشتم با گوشی چت میکردم با یکی توجه نکردم به حرفش گفتم چتم تموم شد میرم(قهر هم بودیم فقط کارداشت باهام حرف میزد) بعد چندلحظه باز برگشت گفت میگم برو پایین کمک کن بعدم گفت لم داده رو مبل
گفتم ب تو چ خودم میرم گفت نمیفهمی ک باید وظیفتو انجام بدی برو پایین حوصلتو ندارم
مامانش زن خوبیه دیدمش چون ناراحت بودم فکر کرد خواب بودم بیدارم کرده گفت ببخشید خواب بودی برو بخواب مامانش صدام نکرده بود پسر اشغالش فکر میکنه من کلفتم باید همه کارای خونه و ساختمون رو کنم باید هرروز مهموناشونو راه بندازم مگه یه زن ۲۰ساله تازه عروس چقدر توان داره چقدر بلده کار کنه