دختر همسایمون دبیرستانیه بعد از پسر اونیکی همسایه ام خوشش میاد و فامیل دور همم هستن و همش سعی می کنه با پسره گرم بگیره و به خرفش بگیره همش در کوچه هستش و ی ساعت ی بار میره لباسشو عوض می کنه برا جلب توجه .بعد پیش مامان پسره هی میگه خوشبحال هرکی عروس شه 😁😁😁 کل کوچه ام متوجه شده ان. حالا ایناش به من ربطی نداره و فوضول مردم نیستم ولی خیلی خوشحالم که فهمیدم گویا همه تو این دوران کارای چیپ و عجیب داشتن .فقط من نبودم 😂😂 خودم یادمه برا جلب توجه گند اخلاق میشدم بدجور .با داداشم دعوا می کردم جرئت نداشت بگه ی لیوان چایی برام بیار نه مثل برا جلب توجه کراشی چیزی کلا مثلا جلو خاله ام که بگم آره من جذبه دارمو و جدیم .شمام اگه دارین از این کارای عجیب این دورانتون بگید
۱۲ سالم بود بعد رفتم مغازه دوست داداشم که البته مغازه خواهرش بود بهش گفتم من خواهر فلانی هستما بعد گفت خب چی کارکنم قیمت یه عروسکم پرسیدم و برای جلب توجه بیشتر مامانم و مجبور کردم وقتی اون تو مغازه س برام بخره و این گونه شد که اون سراغم نیومد هیچ هزینه یه عروسکم ضرر زدم به خانواده😁