سلام
حرفای من شاید از نظر خیلیا بچه گانه و احمقانه باشه ولی عین حقیقته
23 سالمه و 1 ساله درسم تموم شده و دربه در کارم و بیکارم هنوز
تو فامیلامون هم سن ازدواج خیلی پایین هستش جوری که همه 16 سالگی عقد میکنن و 18 سالگی عروسی خیلی بکشه هم دیگه تا 20 سالگی تو این همه من با این سنم هنوز مجردم. نه اینکه نخوام ازدواج کنم نه.خواستگار ندارم که مجردم
تو این درد بی خواستگاری سرکوفتای مادرمم بدتر از هر چیزیه خدا نکنه خبر ازدواج دختری رو بشنوه تا 1 هفته جنگ اعصاب داریم. یکیم نیست بگه مادر من مگه شوهر خریدنیه بری بگی آقا یه شوهر میخوام! باید بشینی تا یکی بیاد دیگه. اونم با این شرایطی که شما برا من درست کردید. اینکه تنها حق ندارم با دوستام برم بیرون کلاس و خونه اینو اون حق ندارم برم و کلی شرایط دیگه. الانم 5-6 ماهیه که افتاده دنبال دعا و سرکتاب و جادو و جنبل
دیگه کلافه شدم از دستش
بنظرتون باید چیکار کنم؟
راهنماییم کنین لطفا
خودت را به خدا، و دیگران را به لیاقتشان بسپار....