خلاصه یک سال زندگی و تلاش در ۷ خط:
۳ مهر:
همچنان دارم میرم، یه روز پر از اعتماد به نفس و یه روز دیگه داغون، باید قبول بشم.
۲۷ آذر: فقط ۳ ماه دیگه تا عید مونده، واسه عربی و زیست و فیزیک خیلی میترسم، خسته شدم.
۳ دی: حس خوبی ندارم. زیست رو اعصابمه. به هیچی دیگه نمیرسم. زیاد میخوابم، پرتی زیاد دارم.
۹ بهمن: فهمیدم با ۲۰۰۰ منطقه ۳ هم نمیشه آزاد قبول شد، کل وجودم رو ترس گرفته، باید قبول شم. حتی فکر قبول نشدن هم اذیتم میکنه. کمتر از ۲ ماه تا عید مونده.
۱۵ فروردین: درسا زیاد شدن و وقت کم، من اگه قبول نشم جواب این شب ها که تا ۴ بیدار میمونم رو چی بدم؟
۷ خرداد: ۲۹ روز دیگه کنکور دارم. همه چیز داره تموم میشه. هیچ حسی ندارم. هیچ امیدی هم ندارم.
۱ مهر: دانشجوی پزشکی :)