عزیزای دلم لایک و کامنت فراموش نشه ♥️
آن شب آنقدر گریستم تا خواب مرا بلعید .
نور خورشید چشمانم را زد ، پلک هایم را فشردم و پتو را کنار زدم .
گیره های موهایم را حیدر باز کرده بود ،شانه ای به موهایم زدم و ساده گیسوانم را بافتم .
در کمد را گشودم و بلوز و دامن ساده ای را انتخاب کردم آن ها را هم پوشیدم و دمپایی هایی جلوی در اتاق را پا کردم و به سمت پایین قدم برداشتم .
آقای سالاری و حیدر و خاتون با یک دختر بچه به شدت زیبا که چشمانی آبی رنگ داشت روی میز صبحانه نشسته بودند .
یعنی من آنقدر غرق خواب بودم که دیر تر از همه خواب بیدار شده بودم؟
لپ هایم کمی از شرم سرخ شد با ورودم به سالن حیدر لبخند پهنی تحویلم داد ،سلامی زیر لب زمزمه کردم .
_ سلام صبحتون بخیر .
آقای سالادی که روزنامه ای به دست داشت و با دقت در حال مطالعه مطالب روزنامه بود از زیر عینک گردش نگاهی به من انداخت ،
ناخوادگاه گویی مجذوب شد روزنامه رو تا زد و روی میز نهاد .
حال این بار نگاهی کامل به سر تا پایم انداخت . اولش ترسیدم که مبادا از ساده بودند چهره ام بدش بیایید .
پوست لبم را با دندان گزیدم و مضطرب ایستادم ،
اما بر خلاف تصور من گفت :
_ به به عروس خوشگل خانواده سالاری چطوری بابا جان ؟
لبخندی زدم که چال گونه هایم خودنمایی کرد .
_ ممنونم به مرحمت شما خوبم .
گویی کسی مرا از پشت سخت در آغوش کشید .
هول و دستپاچه باز گشتم که همان دخترک مو طلایی را دیدم ، جلویش زانو زدم و پیشانی اش را بوسیدم .
تکان تکانی به خودش داد و لب لب وار گفت :
_ سلام صبح بخیر .
_ سلام خوشگلم عریزممم چقدر شما نازی .
با بلبل زبانی ادامه داد :
_ به خوشگلی شما نمیرسم .
خاتون که از برخورد خوبشان کلافه شده بود ، صدا زد :
_ لاله بدو بیا صبحانت رو بخور .
دوباره یاد حضور خاتون عجیب مرا معذب کرد .
_ بیا حوریه صبحانت رو بخور .
سعی کردم به خود مسلط شوم و خاتون را به طور کل نادیده بگیرم .
حیدر لقمه ای را که به دست گرفته بود جلویم گرفت .
آقا سالادی دوباره نگاهم کرد و گفت :
_ تا کلاس چند درس خوندی حوریه جان ؟
خجالت زده زیر چشمی خاتون را نگاه کردم که پوزخند میزد .
همان طور که سر به پایین افکنده بودم ، گفتم :
_ من درس نخوندم یعنی توی روستای ما تعداد محدودی دنبال درس و تحصیل رفتن .
آقای سالاری با محبت همیشگی اش گفت :
_ مشکلی نیست عزیز جان بهترین معلم خصوصی رو برات میگیرم .
با هیجان سرم را بالا اوردم .
_ واقعااا ؟
" لطفا "
لایک = ۴۰۰ حتما
کامنت = نفری دوتا دونه قلب فراموش نشه ♥️
#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡