مامان سام عزیز چطور نداره همه مون باهم دوستیم دیگه حالا نمی دونم توقع شما از دوستی چه
جوریه ...شاید منظورت ارتباط حضوری باشه که اگه امکانش باشه که خیلی عالی میشه اما هر کدوم یه شهر یا حتی یه کشور به سختی پیش میاد که همدیگه رو از نزدیک ببینیم .........
.....اما خب همین که از احوال هم باخبر میشیم ویکی از اعضائ اگه مدتی نیاد نگرانش میشیم
وجویای حالش این خودش شروع یه دوستیه .............درسته اینجا نمیشه زیاد از جزئیات زندگیمون بگیم
چونکه عمومیه وهمه میبینن ...........وزمانی که کلوپای خصوصی بود بیشتر میشد به هم نزدیک بشیم .........به هر حال من رو اگه دوست داشتی دوست خودت بدون .............من عاشق اون پسر طلات هستم ..........با اون چشمای نازش ......
لاله جون عزیزم افرین هم مامان زرنگی هستی هم کدبانوی خوبی ..........واقعا با دوتا بچه پنج ماهه کارای روز مره خونه هم هنره چه برسه به ترشی انداختن و................خدا قوت خانمی
خیلی خوبه که بتونی زود به زود بیای تاپیک ..............
راستی همون روز من به گلاله هم زنگ زدم اما نمیدونم چرا شماره شون همش اشغال میزنه مبایلشم جواب نداد ...........دلم براش تنگ شده الان میرم دوباره بهش زنگ میزنم .........
فروز عزیزم مرسی هم از احوال پرسیت هم اینکه واسطه شدی با فراوله عزیز ........ارتباط داشته باشم نمیدونم مشکلش چیه اما از خدا میخوام به خاطر دل مهربونی که داره همه مشکلاتش حل بشه وزندگیش سرشار از خوشی باشه /////////
خودت چی هنوز کرمانشایی؟؟؟؟؟؟؟ کاش میشد تا اونجایی منم بیام وببینمت ..........
سلام دوستای خوبم...............سمیراجان خوبی راستش منم نگران کژالم نمیدونم چرا نمیاد خبری از خودش بده ...خدا کنه حال خودش و نینیش خوب باشه........
لاله جان خوش امدی..............دو تا گلت خوبن................وبلاگشون هم بروز نیست ...چند خط بنویس هر چند وقت نداری................ب.بوسشون این جیگرای خاله رو
مامی نی نی گلت خوبه.................اینجا هوا بیشتر ابریه و کاوه هم ددری شده هر دو ساعت یه بار بیرون باید بره و گرنه بیقراری میکنه....کلاس میرم خوبه ...یکی از سخترین زبانهای دنیاس اما معلمهاشون ماهن و واقعا سعی میکنن یاد بدن.........................
ممنوون مامی جوونی , من که کاری نمیکنم منم به عشق خووندن پستای شما میام اینجا خدا رو شکر که میگی خووبی این هر از گاهی کسل بوودنا و اذیت شدن ها هم طبیعی عزیزم کاریش نمیشه کرد باید باهاش ساخت من که اینقد گرد شدم و از اینکه دو قدم که را میرم به نفس نفس میفتم خسته شدم بعضی وقتا میگم واقعا میشه دوباره مثل ادمیزاد را برم ....اخه الان عین پنگوئن شدم
بعدش که تکوونای نی نی رو حس میکنم انگار همه چی یادم میره و سعی میکنم با این دورانم خوش باشم چون ممکنه دیگه برام پیش نیاد و بار اول و اخرمه به احتمال زیاد پس سعی میکنم در کنار سختی ها با این چیزاشم خوش باشم
کتی مهربوون منم نگران کژال هستم ولی امیدوارم همه چی واسش ok باشه
خودتم ایشالا تا چند وقت دیگه بلبلی براموون خارجکی حرف میزنی دیگه.... نه؟....موفق باشی مهربوون کاوه گلی دردری رو هم ببوس حسابی
لازم است بدانی که ایام هفته بر اساس سیارات آسمان در کشور های غربی نامگذاری شده
مثلا saterday شنبه یعنی روز سیاره ساترن یا زحل sun day روز ستاره خورشید moon day روز ماه vens day روز سیاره ونوس یا زهره tersday روز سیاره مشتری وبالاخره free day روز آزاد که مساوی با جمعه ما می باشد
اما نکته اینجاست که در قدیم در همه جا freeday یا جمعه تعطیل بوده ولی دین مسیحیت که متاثر از آیینی به نام میترا یی یا خورشید پرست ها بوده sun day که روز خورشید است به عنوان روز مقدس خود تقدیس کرده و علاوه بر این میترایی ها و قتی نه ماه و نه روز ونه ساعت از اول فروردین می گذشت می گفتند که خورشید متولد شده که تقریبا شب یلدای ماست ودقیقا روزیست که مسیحیت به عنوان تولد حضرت عیسی تعیین کرده ودرخت کریسمس که نماد سروی تزیین شده است هم اقتباس از همین آیین میترای ایرانی دارد که معتقد بودند که درخت سرو همیشه سبز وقف خورشید است ودر تولد خورشید آن را آزین می بستند اما چرا مسیحیت چرا از آیین میترا اینقدر تاثیر گرفته معلوم نیست