2737
2739
11 تیر 93 بود که 4 روز از هفته 39 بارداریم میگذشت.هنوز هیچ علائمی از زایمان نداشتم.(کلا بارداری راحتی داشتم.نه ویار و نه حالت تهوع ونه کمر درد فقط ورم شدیدی داشتم که دکتر با ازمایش گفت مشکلی نیست)
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسانند
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
خیلی نگران بودم که نکنه وارد هفته 41 بشم چون شنیده بودم بچه دیر به دنیا بیاد ممکنه مدفوع کنه ودیگه زایمان طبیعی میسر نیست.چند روز بود که به شوهرم میگفتم میخوام موهامو رنگ کنم که برای ورود پسرم سر و وضعم مرتب باشه(دکترم هم مخالفتی نداشت) ولی شوشو میگفت نه ممکنه ضرر داشته باشه واسه نی نی .فقط کوتاهش کن.خلاصه صبح شروع کردم به نظافت منزل که تا ظهر طول کشید خیلی خسته شده بودم ناهار که خوردم با خواهر شوهرم رفتم ارایشگاه که خیلی شلوغ بود شوهرمم تند تند زنگ میزد که خسته میشی نمیخواد کوتاه کنی الان میام دنبالت منم میگفتم چیزی به نوبتم نمونده.خلاصه خواهر شوهرم موهاشو دکلره وسفید کرد ومنم موهامو مدل فشن کوتاه کردم که خیلی بهم میومد وهمه تعریف کردن.تا کارمون تموم شد ساعت 9شب شده بود از بس نشسته بودم پاهام درد میکرد.سریع برگشتیم خونه وشوشو گرسنه بود.مشغول درست کردن کتلت شدم وشام خوردیم.
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسانند
من طبق عادت روی مبل دراز کشیدم وتلویزیون نگاه میکردم چون بدنم ومخصوصا پاهام خیلی ورم داشت و18 کیلو اضافه وزن پیدا کرده بودم ودکترم نشستن زیاد وایستادن وپیاده روی رو برام ممنوع کرده بود حتی روی زمین هم نمیتونستم بشینم.شوهرم هم با گوشیش بازی میکرد.ساعت حدود 11 بود که احساس کردم نی نی خیلی تکون میخوره در حالیکه چند روزه جاش تنگ شده وکمتر تکون میخورد حدود نیم ساعت بدون مکث لگد زد.خیلی نگران شدم بلند شدم راه رفتم نشستم فایده نداشت دوباره دراز کشیدم اروم شد بیشتر نگران شدم به شوشو گفتم گوشی پزشکی رو بیاره تا ضربان قلبشو چک کنم خدارو شکر ضربان داشت.شوشو گفت امروز خیلی خسته شدی نی نی هم خسته شده برو بخواب.
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسانند
2740
ساعت حدود 12 بود رفتم تو تختم تا بخوابم ولی خوابم نمیبرد نگران بودم.دوباره نی نی شروع به تکون خوردن کرد داشتم از ترس میمردم بعداز یه ربع اروم شد حالا ساعت 1 بود.چشمامو بستم که بخوابم یکدفعه زیر دلم تیر کشید وصدای (تق )حس کردم وبله کیسه ابم پاره شد.شوشو رو بیدار کردم وحشت زده نگاهم میکرد. گفتم کیسه ابم پاره شده گفت حالا چیکار کنیم؟ رفتم تو دستشویی تا مطمئن شم دیدم بله خودشه.همین جور ازم شروشر اب میریخت.خونسردیمو حفظ کردم واومدم بیرون.شوشو داشت لباس میپوشید منم رفتم تو حموم وشروع کردم به شیو کردن.هول شده بود همش میگفت بیا بیرون تا بریم
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسانند
به خانواده شوهرم تلفن زدیم(طبقه پایین ما زندگی میکنن).با خانواده خاله شوهرم پارک بودن.10 دقیقه ای خودشونو رسوندن.منم ساک خودمو بچه رو چک میکردم ویه دفعه اب ازم میریخت ومیرفتم تو دستشویی و پوشک عوض میکردم.دوباره لباسمو عوض میکردم و دوباره تکرار میشد.مثل اینکه این اب نمیخواست تموم شه. با مامانم تماس گرفتم خواب بود داداشم جواب داد خیلی خونسرد بهش گفتم بچه داره به دنیا میاد به مامان بگو اماده شه شوشو میاد دنبالش.
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسانند
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز