مادرشوهرم اگه شعور داشت یه چیزی منم میگفتم مادرشه زحمتشو کشیده ولی نه اخلاق خودش خوبه نه پسرشو درست تربیت کرده .یه بچه ننه تحویل جامعه داده با اخلاق دخترونه که همش دنبال خاله زنک بازی اند جمعشون بعدم هیچ کاری برام نکردن تا حالا که دلم بهشون خوش باشه نه جشن عروسی نه جشن عقد نه هدیه نه دعوتی نه مهمونی نه هیچی فقط زبون دارند و توقع
نمیخواستم برم همسرمم فک میکرد روزی یه فرش میشوره
گفت تو هم برو
گفتم مگه فلانی نیست مگه کمک نمیکنه بهش خودش گفته من میام باهات میشورم
گعت تو هم برو کنارشون باش
بعد تموم فرش هارو تا شب شست
همسرم شب از سرکار اومد از دستش عصبانی شده بود 😖
کم مونده بود دعواش کنه
برام شوهرم مهمه ولی باید یاد بگیره من تابع رسیدگی به افکار و امورات زندگی خونوادش نیستم باید یاد بگیره توقعشو بیاره پایین چون من با مادرش ازدواج نکردم من مسول زندگی مشترک خودمون هستم و طرز فکر مادرش رو زندگی ما نباید هیچ اثری داشته باشه مگه اینکه بره گمشه پیش همون زندگی کنه و یه کلفتی چیزی ام بیاره برا ننش که مطیعشون باشه
موافق نیستم. احتمالا سنت کم و تازه ازدواج کردی. من بشخصه معتقدم اینجور چیزا سکوت و سرکوب بی تأثیره. چون.خودم اوایل ازش نتیجه ندیدم. یاد گرفتم چیکار کنم که کسی بهانه ای نداشته باشه برای چرت پرت گفتن و اذیت کردن من و شوهرم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
