چشم هایت را ک باز کردی، اطرافت را ک دیدی، کم کم همه چیز برایت درک شد
2ساله شدی
3ساله شدی
4ساله... 5ساله... و الان هم ک....
دیگر کودک نیستی، دیگر دغدغه هایت خراب شدن موهای عروسکت یا پاره شدن توپت نیست..
دیگر خنده هایت مثل آن زمان از ته دلت نیست...
چ شده؟
مگر آرزویت نبود بزرگ شدن....؟
مگر آرزویت نبود خانوم شدن، آقا شدن با کلی آب و تابی ک برایش در ذهنت میساختی؟
چ شده ک آن طور نیست حالت؟
گاهی با خودت میگویی... کاش نمیشد...
کاش در همان کودکی با همان خیالات میماندم ...
کاش قدرش را میدانستم...
و الان گاهی رو به خدا میگویی..
خدایا بزرگ شدن آرزویی نبود ک ب برآورده شدنش بیارزد... 💔