یه دختره همسایه ماس اینقدر خوشگله ک نگو چشم رنگی
موهای بور پوست سفید الآن باید ۳۳ سالیش باشه ولی خیلی خوشگل و آرومه تحصیل کردس.بعد چند سال پیشا با پسردایی خودش ازدواج کرد و پسر داییه چند سال از دختره کوچیکتر بود
یَک عروسی براشون گرفتن پسره با اینکه کوچیکتر از زنش بود ولی به گرد پای دختره هم نمیرسید خیلی دختر خوبی بود ب هر لحاظ من اصن کف کردم عروسیشونو دیدم تو تالار بود لباس عروس شیک
کلی هزینه و اینا...اما متاسفانه بعد یکسال زندگی مشترک از هم طلاق گرفتن.دختره همش تو خونس هیچجا نمیره خیلی ناراحته ازخانواده داییش اینا...ناراحته ازاینکه اعتماد کرده...جهازشم انداخت تو یک کامیون آورده خونه پدرش رشته اش حسابداریه و خیلی جاها میخواستنش برای کار .فوق لیسانس داشت
اما به خاطر فرهنگ غلط برادرهاش نزاشتن بره سر کار تا فراموش کنه لطمه ای که بهش زده بودن رو( بخاطر بیوه بودنش).هنوزم تو خونس.دلم براش میسوزه...