2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بارداری ....؟

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
چیشده


قرار سیسمونی پسرمو بیاریم یعنی خانوادم بیارن خونه ما یه خوابس جا نیست که کمد بچه بخرم شوهرم قیامت به پا کرده میگه باید کمد بچه ام بابات بخر اشک من و در اورده

خسته ترینم
بله

خب حالا چی شد که داری خودتو اذیت میکنی

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
بارداری ....؟


قرار سیسمونی پسرمو خانوادم فردا بیارن ما خونمون یه خوابس جا برای کمد بچه ندارم حالا شوهرم قیامت به پا کرده میگه باید کمد بچه ام خانوادت بخرن

خسته ترینم
خب حالا چی شد که داری خودتو اذیت میکنی


قرار سیسمونی پسرمو خانوادم بیارن  شوهرم میگه کمد بچه ام باید خانوادت بخرن ما خونمون یه خوابس جا نداریم

خسته ترینم
قرار سیسمونی پسرمو بیاریم یعنی خانوادم بیارن خونه ما یه خوابس جا نیست که کمد بچه بخرم شوهرم قیامت به ...

ای بابا

بعضیارو نمیشه قانع کرد باید به نفهمیشون احترام گذاشت...               👈🏻یسری از آدما علاوه بر اینکه بیشعورن،به بیشعور بودنشونم افتخار میکنن👉🏻
قرار سیسمونی پسرمو بیاریم یعنی خانوادم بیارن خونه ما یه خوابس جا نیست که کمد بچه بخرم شوهرم قیامت به ...


خیلی ببخشیدا مردا چه‌وقیح شدن.

بگو خونه رو عوض کن یه خونه بزرگ بگیر.

خیلیم رو دار بازی دراورد بگو میگم همینم پس ببرن خانوادم.

محکم جلوش بایست


خیلی ببخشیدا مردا چه‌وقیح شدن. بگو خونه رو عوض کن یه خونه بزرگ بگیر. خیلیم رو دار بازی دراورد بگو ...


انقد گریه کردم همین الانم دارم اشک میریزم،خر دیگه خانواده من بندخداها همه چیز گرفتن فقط برای کمد جا نیست،زنگ زده به خواهرش میگه اینا کمد نگرفتن

خسته ترینم
قرار سیسمونی پسرمو خانوادم فردا بیارن ما خونمون یه خوابس جا برای کمد بچه ندارم حالا شوهرم قیامت به پ ...

وای چقدر بد مگه رسمه


مااینجوری نداریم همه چیو شوهر باید بخره

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته