با مامانم پشت تلفن بحثمون شد وسط حرفم تلفن رو قطع کرد بعد فرداش به موبایلش زنگ زدم جواب نداد باز زنگ زدم بابام برداشت با دادو بیداد که چیکارش داری و با سردی خداحافظی کرد که یعنی دیگه زنگ نزن
دیروزم مامانم به خاهرم گفته بابا گفته بهش زنگ بزنی دستتو قلم میکنم
هی خدا
از مادرپدرم شانس نیوردم
دارم دق میکنم نمیخام شوهرم بفهمه باهاسون دعوا کردم بعد تو دعوامون میکوبه سرم