سلام خانوما.کسیو پیدا نکردم کمکم کنه بعد خدا به شما پناه آوردم.
مشکلم اینه: شوهرم یه حرفی رو که مادرم بهش گفته بود رو رفت به یکی گفت و دعوا درست کرد، مادرم زنگ زد از ترس دعوا اون حرف رو حاشا کرد و به شوهرم گفت عین زن حرف این ور و اون ور نبر ( آخه شوهرم خیلی خبرچینه)
البته قبلش شوهرم به بابام و مادرم بی احترامی کرد مامانمم از لجش این حرفو گفت
حالا شوهرم میگه نه حق داری زنگ بزنی به مادرت نه بری خونش که من بارها و بارها دعوا کردم و نداشتم الآنم رفته سر کار کنم اومدم یکی دو ساعت بشینم برم خونمون.
بهش زنگ زدم حالشو بپرسم سر چرت و پرتی بهونه درست کرد دعوا کرد بام که چرا رفتی اونجا منم گفتم کاری نداری قطع کردم.
دارم دیوونه میشم چی کار کنم تو یه تنگنا گیر کردم که هر سمتیو انتخاب کنم بده.حالا خوبه پدر و مادر خودش یه ذره اهمیت برای من قائل نیستن نه برا خودش نه برا من خودشم میدونه پدر و مادرش آدمای کثیف و بی فرهنگین اما من خوبم به روش نمیارم
چی کارکنم تصمیم دارم اگه زنگ زد بهم جوابشو ندم. البته بعید میدونم زنگ بزنه لعنتی