تو تاپیک قبلم گفتم ک تازه عروسی کردیمو عاشقانه میپرستیدیم همووتابهم رسیدیم پدرمون درومد
شوهرم بهم خیانت کرده و....
الان ده روز ازون ماجرا گذشته و خیلی شدید بهم توجه و محبت میکنه خودشم پشیمونه
دیشبم با اشک بهم گفت فقط مرگ میخوام از خدا تا ارومم کنه
واینکه منخیلی توعذابم خواهرا
شبانه روز ارامشی نمونده واسم افتضاح شرایط روحیم جسمیم همه چیم بهمریخته
داغونه داغونم
چیکارکنم یادم بره یا حداقل کمی اروم شم