من با مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه خونه اتاقمون جداس غذا مونم با همه تا خونه مامانم ۱۰ دقیقه راهه پیاده ولی الان یه ساله هر موقع دعوتش میکنن شام نمیاد چیکار کنم بیاد ۳ بار اس ام اس دادم بزار امروز هوا خوبه برم ناهار خونه مامانم جواب نمیده چیکار کنم دلم تنگ شده شوهرم اجازه بده باید بعدش از مادر شوهرمم اجازه بگیرم
فقط میتونم بگم این خانه از پای بست ویران است...خونه شمارو نمیگم خدای نکرده...وضعیت فرهنگ جامعه مونو میگم...یه دختری که ازدواج کرده مستقل شده باید اینطوری بخاطر دیدن مادرش درخواست کنه
تو آهنگ هایی هستی که گوش میدی،تو اشک هایی هستی که در تنهایی خودت میریزی ؛تو تمام تجربه هایی هستی که در زندگی لمسشون کردی و تمام اتفاقاتی که در تنهایی خودت تجربه و حسشون کردی، توتمام انتخاب ها و همه اتفاقات تلخ و شیرین زندگیت هستی و با همه اینها در کنار هم جذاب و دوست داشتنی میشی🌸