از روز اول عقد تا الان ک هشت ساله میگزره همیشه عذابم داده همیشه دنبال بهانه برای قهر و دعوا همیشه دلش میخواد ناراحتم کنه کلا عذاب دادن من خوراک روحشه دیگه نمیخامش ولی شرایط طلاق ندارم زندگیم شده استرس و جنگ و ترس و لرز من چه گناهی کردم آخه آنقدر خسیسه ک اگر بگم از خساستش شاخ در میارین ی آدم لجن ب تمام معنا حتی وقتی مثلاً باهام خوبه فقط تیکه میندازه میخرم میکنه کلا از همه نظر دیگه اعتماد ب نفس ندارم مثلاً امسال با التمااااس و جنگ و دعوا پادرمیانی بابام و مشاور راضی شد برم آرایشگری یاد بگیرم الان بیست روزه میرم مدام میگویند تو هیچی نمیشی و فلان اصلا پشتم نیست هروقت منو میبره میاره منت میاره هزارتا تیکه بارم میکنه آخرم ختم میشه ب دعوا و قهر😔😔😔
اصلا انقدر گفته تو هیچی یادنمیگیری ک واقعا خودمم باورم شده جلوش رو کله مانکن تمرین نمیکنم تا تیکه بارم نکنه میترسم ازین ک یاد نگیرم من همه امیدم ب درآمد این هنره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم خیلی ناراحت شدم چرا هیچکدوممون تو زندگی مشترک خوشحال نیستیم دیگه هممون دلمون از کاراشون خونه ولی تو ادامه بده دستت رفت تو جیب خودت خیلی قوی تر برخورد میکنی
همه کار محبت خرجی خونه لباس مسافرت ک اصلا نمییریم حال لباس برای بچه سال تا سال اگر ی دست با دعوا بخر ...
فعلا با سیاست و زبون نرم رامش کن باهاش کل کل نکن تا بتونی ارایشگری رو ادامه بدی هر چی گفت سکوت کن وقتی حالش بهتره هندونه بده زیر بغلش بگو ممنون ک پشتمی و کمکم میکنی موفق باشم