الهی دورت بگردم
منم واقعا از بغض دارم خفه میشم میفهمم چی میگی
سعی میکنم به آینه نگاه نکنم
چون نگاه میکنم دلم به حال خودم میسوزه
سعی میکنم برم یه لیوان آب بخورم
میبینم فقط خودمو دارم باز دلم میسوزه
هی دلم میسوزه به حال خودمو مرور میکنم و خودمو قانع میکنم
میگم که باید خودمو با کمو کاستی هام دوست داشته باشم
دیگرانو با نقص هاشون دوست داشته باشم
ولی خیلی عجیبه که هرکی شیشه خورده دار بود اومد توی زندگی من
چرا قانع نمیشم چرا یه آدم درست حسابی ندیدم
بی عیب نه ها باشخصیت درست حسابی که بشه دیدش بشه یه چندوقت بهش پناه برد باهاش حرف زد