2737
2734
عنوان

کی بخاطر بی پولی خجالت کشیدین

| مشاهده متن کامل بحث + 1624 بازدید | 46 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم وضع لباسم افتضاح بود اونم تو اوج جوونی که باید لباس خوب میپوشیدم

من از خجالتم اصلا بیرون یا مهمونی نمیرفتم کسی هم میومد میرفتم زیرزمین قایم میشدم فقط خونه بودم فقط

انشاالله دامن همه مادرها سبز بشه
کل بچگیم یه دست بولیز شلوار داشتم شلوارو نگم که شده بود شلوار رنگشم انقدر شسته بودم و پوشیده بودم که ...

بعد فوت بابام برا سیاه دراوردن فامیلمون یه لباس برا داداشم اورد که اندازش نشد تمام مدت من پوشیدم همه جا تو مهمونی دور همی

2731
بی پولی که زیاد داشتیم ولی بیشتر از همه از لباسام خجالت میکشیدم،یه کمد پر از لباسای عتیقه داشتیم وقت ...

باز ما همون در اوج نداری مامانم به هر نحوی لباسمونو درست میکرد حتی از شکممون اگه میزد سلیقش خوب بود مامانم لباس ارزونم میگرفت دوروبری ها تو کف لباسمون بود نمیدونم چرا؟؟ 

2740
ماهمیشه در حد بخور نمیر داشتیم ....اگه نبوده هم قرض کردیم و پس دادیم ....اما خونه ی بابام که بودم پو ...

بی محبتی از بی پولی بدتره من خودم تجربش کردم آدم با بی پولی کنار میاد ولی از بی مهری نه

باز ما همون در اوج نداری مامانم به هر نحوی لباسمونو درست میکرد حتی از شکممون اگه میزد سلیقش خوب بود ...

ما از نیازای ضروریمون ول نمیشدیم که بریم لباس درست و حسابی بخریم 

همیییشه خدا مهمون داشتیم،پولیم که بابام برا خرجی میداد هیچوقت بس نبود،مامانم هرچقدرم یه قرون دوزار میکرد باز عمرا میتونس خرجای اینجوری کنه

بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
خبلی ازین خاطره ها دارم یبار تو خونه اونقد گرسنه بودم حتی یه تکه نون نبود بخورم گاهی مامانم قیمه با ...

خدایا مامانامون چقدر با نداریا کنار میومدن مث الان که نیستن 

ما از نیازای ضروریمون ول نمیشدیم که بریم لباس درست و حسابی بخریم  همیییشه خدا مهمون داشتیم،پول ...

ما هم همین بودیم داداشام کار میکردن بیچاره ها کوچیک بودن 😔 😔مامانم زره زره پولشونو جمع میکرد برامون واسه مدرسه خرج میکرد دفتر و کتاب و اینا ولی تغذیه تقریبا صفر بودیم یه وقتهایی بود شام نون و پنیر خالی دلشتیم صبحانه هم نون و پنیر خالی لقمه ای هم که مدرسه میبردیم همون بود سر کلاس معلم هر چی درس میداد مغز نمیگرفت 😅😅از بس مغز سرد بود 😅😅

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز