بچم گریه میکرد دیشب انداختم پاهام لالایی گذاشتم چن دقیقه آروم موند دوباره گریه کرد خواستم شیرش بدم پدرشوهرم برگشته میگ ورش دار بیار اینجا با اون بچه نگه داشتنت😑 انگار من چن تا بچه بزرگ کردم یا خودم کلا چقد سن دارم
منم گفتم میخواد شیر بخوره گف نمیخواد منم صدا ندادم و نبردمش بعد چندقیقه گف بیار منم گفتم داره شیر میخوره
یک رب بعدشم گف بیار بده ب من منم گفنم دارم میخوابونمش
خب حالا بچه رو بهش بدی چی میشه مگه🤔
اونوقت بچه برادرشوارم دوسالشه بعد پدرشوهرم هعی واسه اینکه اون حسودی نکنه میگ نی نی بده گوشیشو می‌بریم میندازیم گربه بخوره تو نازی تو قشنگ منی
میبردی میدادی بهش خب😐
دودقه میدادی دستش میدید ساکت نمیشه باز خودش صدات میکرد بچه رو بگیری این جور موقعا ک لج میکنن بگو باشه بچه رو بده و برو کاراتو بکن تا دهنشونو سرویس کنه
خب میبوردی حالا نمیخاست بخورتش شاید میتونست ارومش کنه
همین ک میگی مگه چند سالمه مگه چند تا بچه بزرگ کردم یعنی ب بقیه این حسو میدی ک توانایی لازمو نداری
اونقدر بزرگ و فهمیده هستی ک بچه دار شدی
پس اول خودت قبول کن
از گریه و بیخوابی بچه نترس و نگران نشو
