تا چند لحظه پیش چشمام پر اشک بود. ولی پاکشون کردم اومدم نشستم پشت لپ تاپم که براتون از قوی بودن هام بگم.
من از خانواده ای جاهل و زن ستیز شکفته شدم. خانواده ای که زن بودن رو عار و ننگ میدونست.
پیشرفت کردم در حالی که زخم زبان های خانواده ام رو میشنیدم.
مستقل شدم و تنها زندگی کردم. پای بیماری و خوشحالی خودم، فقط خودم بودم نه کس دیگه.
اما اون دختر کوچیک که اعتماد به نفسشو گرفته بودن و اون رو پدرش ضعیفه میدونست، الان بزرگترین موفقیت زندگیشو جشن گرفته اما....
بدون تبریک پدر و مادرش....
خود عزیزم بهت افتخار میکنم که ثمره 11 سال تلاشتو برداشتی بدون اینکه تکیه گاه داشته باشی. خود قشنگم مایه افتخار منی. 💐💐
هم خوشحالم بابت موفقیتم. هم ناراحتم بابت ناچیز شمردن اون توسط خانواده...