خواهرشوهرم تو خونه گربه نگه میداره البته میبره دکتر واکسن اینا میزنه اما من واقعا چندشم بود
خوبه تو یه شهر نیستیم دو روز رفتم خونه مادرشوهرم اونم با گردش اومد
خیلی معذب بودم
گربه ب همه چی دهن میزد تو خونه میچرخید ب چای قندون و میوه اینا
خواهرشوهر انگشتش رو میکرد تو دهن گربه شربت میداد و نمیشست
دو روز نمیدونم اونجا چ شکلی گذشت بهم میگفت میام خونتون منم غیر مستقیم گفتم آره حتما بیا وقتی میای گربتو ب کی میسپاری
تو خلوت ب شوهرمگفتم اگه گربه بیاره خونم اینو بدون ک باید هر چیزی ک تو خونه میبینی شسته بشه من نمیتونم اونم قبول کرد ک بهش میگم نیاره