دیروز که تعطیل بود بادوستای شوهرم رفتیم بیرون شهر، یکی از دوستاش با خانومش بود و دوست دیگش هم که مجرده کلا، اونم بود، دیگه از صب رفتیم با ماشین ما چون اونا ماشین ندارن، من جلو نشستم، اون 3تا عقب.. بچه ها من رفتارم خیلی سنگینه اصلا جلف نیستم یه دونه پسرکوچولوی چند ماه دارم اونم برده بودیم، بعد این دوست شوهرم که مجرده هی میگفت و میخندوند مارو، بعد شوهرم کلا خیلی حواسش به ما نبود درویر آتیش کردن و اینا بود، من بچرو میچرخوندمو با دوستاش همه باهم حرف میزدیم، من ولی همش هوای شوهرمو داشتمو چیزی براش میبردم، چای و خوراکی و اینا..