بعد آخر آخر که میخواستیم برسم من تو ماشین بودم، کوچولوهم خواب بود بغلم، شوهرم و دوستش و خانومش رفتن دسشویی، این دوست مجردش جای ما بود، اومد سرشو از شیشه ی. ماشین کرد تو گفت خوشبحال فلانی که تورو داره کاش من جاش بودم
اقا من ماتم برد هیچی نگفتم بعدشم بقیه اومدن دیگه هیچی
هنوز به شوهرم نگفتم، بگم اصلا؟؟