2777
2789
عنوان

توان

34 بازدید | 3 پست

سلام من میخوام در مورد عواقب بد بدی کردن بگم که چی سر آدم میاد یه پیر زنی بود که پسری داشت خیلی اصرار به پسرش می کرد بیا زن بگیر تا من نمردم میخوام بچتو ببینم اما پسره زیر بار نمی رفت مادرش گفت دلیلت چیه که قبول نمی کنی زن بگیری پسره گفت میترسم تو رو اذیت کن پیر زنه هم گفت اشکال نداره تو زن بگیر بزار منو اذیت کنه به اصرار مادرش رفت واسه پسرش زن گرفت

روز اول زنش به پیر زنه گفت که تو اتاق نخواب پیرزنه هم رفت دم در اتاق خابید روز بعد عروسه باز به پیر زنه گفت دم در اتاقم نباید بخوابی رفت تو حال خوابید روز بعد هم باز گفت تو حال نباید بخوابی باید بری بیرون بخوابی پیر زنه هم هیچی نمی گفت رفت بیرون خونه دم در خونه خوابید و هیچ کدوم از این اتفاقاتو پیرزنه به پسرش نگفته بود که زنت اذیتم میکنه روز بعدش که شد گفت دم در خونمونم نباید بخوابی برو یه جای دیگه

پیر زنه رفت ته یه چاله خوابید شب تو خواب دید که یه همچی سبزی اومده و یه کیسه طلا زیر سرش گذاشته صبح که شد پسرش داشت در به در دنبال مادرش می گشت ببینه کجاست وقتی دیدش گفت چرا اومدی اینجا خوابیدی اون کسیه چی پیرزنه هم نگفت عروسم اذیتم می کنه گفت اونجا تو خونه خوابم نبرد اومدم اینجا قضییه طلاهارو هم به پسرش گفت کی بهش داده پسره هم با پیررن میاد خونه قضیه رو میده به زنش میگه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عرکسم رفته بود به مادرش گفت هی می گفتی پیرزنه رو از خونه بنداز بیرون که با کلی طلا بر گشت و قضیه طلاهاروهم به مادرش گفته بود مادرش گفت امشب منم تو همون چاله میخوابم تا صاحب کلی طلا بشم شبش مادر عروس میره میخواب تو چاله فردا دامادو عروس میرن سراغ مادر عروس می بینن فقط ایتخوناش مونده هیچی ازش باقی نمونده عروسه فهمید مادرشوهرش آدم خوبی بوده اما مادرخودش خوب نبود از اون به بعد توبه می کنه دیگه مادر شوهرشو اذیت نمی کنه 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792