میان شهر زندگیشون خوب میشه تااینکه موقع زایمان معصوم میرسع و خانواده معصوم براش سیسمونی میارن و باز یه گرفتاری جدید خانواده معصوم برای ناهار وقت نکرده بودن ک غذای مفصل درست کنن و کل جوش درست میکنن و خانواده محسن ک دنبال بهانه بودن ک دعوا شروع بشه همینو میگرن ک مگ ما گشنه گدایم همچین غذای ساده ایی درست کردین وشیشه های کمد سیسمونی رو میکشنن و غذاها چپه میکنن و میرن و حال معصوم بد میشه دوباره