یه مامان شاد و پرانرژی که جز شادی و ارامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ، خونه بهم ریخته مرتب میشه ، چای سرد شده رو میشه عوض کرد ، غذای یخ شده رو میشه داغش کرد، ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما دیگه بچه هامون 1ساله یا 2ساله یا 3 ساله و ... نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم پسر کوچولوی من مامان عاشقته
اره من که اعتقاد دارم زنداییم اینجوری شده بوده دوسال تمام هرچی حامله میشده به ی ماه نرسیده سقط میشده بعد از اینکه چله بری میکنن بچه اش میمونه....مادربزرگم میگه ی ماده ای هست که بهش زی میگن اونا میزارن بالای سر زن بعد فرداش اونو ذوب میکنن و میریزن سرش
ما اطراف تبریزیم همه بهم می گن چله داری چون هیچ مشکلی نداریم ولی بچه دار نمی شیم
تازه عقد کرده بودی مراسم ختم رفتی قبل ۴۰ روز ؟ یا همزمان با خودت کسی عقد کرد که بری پیشش؟
یه مامان شاد و پرانرژی که جز شادی و ارامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ، خونه بهم ریخته مرتب میشه ، چای سرد شده رو میشه عوض کرد ، غذای یخ شده رو میشه داغش کرد، ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما دیگه بچه هامون 1ساله یا 2ساله یا 3 ساله و ... نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم پسر کوچولوی من مامان عاشقته