سلام من دختری هستم۱۷سالمه من تو خانواده فقیر بزرگ شدم خونمون پایین شهره پدرم معتاد هستن و مادرم خدمتکار مردم از روزی که یادم میاد هیچ روز خوشی نداشتم تو این زندگی ما سه تا خواه هستیم خواهر اولم ک از من بزرگتره مشکل صرع داره و گاهی تشنج داره منو خواهر کوچیکم واقعا داریم توی این زندگی تباه میشیم انقددددر به خودکشی فکر میکنم که حتی گاهی فکر میکنم که دارم میمیرم وقتی پدر و مادر دعوا میکنن من دست و پام میلرزه و اصلا نمیتونم حرف بزنم یه جوراییی فکم قفل میشه توروخدااا کمکم کنید چیکار کنم از این زندگی نجات پیدا کنم؟؟؟؟
تحمل
با خواهرت کار کنید پدرتو تحویل کمپ بدید
صبر کن روزای خوش هم میرسه
چرا به خودکشی فکر میکنی اما به این فکر نمیکنی بری دنبال یک حرفه و خودتو بکشی بالا؟ ضعیف نباش
مادرت چرا طلاق نميگيره؟
الهی بگردم خواهری خدا به دلت آرامش بده
عزیزم اعتقاد به نذری داری؟؟ خودم معجزه دیدم اونم دعوای یه زن و شوهر بود
اگر میتونی برو سر کار پس انداز کن و جدا شو ازشون
یا اگر شرایط ازدواج مهیاس ازدواج کن
تحمل کن درس بخون بری یه شهر دیگه بهترین رشته درس بخونی و از خانوادت دور شی
به خود کشی فکر نکن چون هنوز راه درازی در پیش داری ممکنه یهو زندکیت عوض شه و از این رو به اون رو شه
ولی تو هنوز خیلی فرصت داری امید داشته باش
عزیزم تو. دیگه داری بزرگ میشی برا خودت کار پیدا کن برا آینده خودت تلاش کن
شاید نتونی به بقیه خانوادت کمک کنی حداقل تلاش کن خودتو نجات بده
الهی بمیرم
عزیزم
ولی یه چیزی
اصلن به خودکشی فکر نکن
امید داشته باش
تموم میشه بالاخره همه اینا
به جاش بگرد دنبال آرزو هات به هر قیمتی شده برو دنبالش
هر جوری شده
اگه بتونی آیندت تضمینه
مادرت از پدرت جدا بشه
وقتی هیچ خاصیتی نداره چرا دارید تحملش میکنید؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
